#17

+امروز از ظهری تا همین الان دارم تین ولف میبینم:/

چقد فصل سومش مسخرست:/ده قسمتشو دیدم خواستم بقیشو ببینم ولی نداشتم.فعلا زدم دانلود منتظرم همچنان.سرعت نت هم که لاکپشت:///

+جانان قرار بود تا قبل هفت آن شه که هفت برن جایی انگار.هنوز پیداش نشدع

فک کنم بیهوش:))))

+قسمت 11 دان شد همین الان

برم ببینم:)

#17...

گفته بودی با تو در خواهم کشیدن جام وصل
جرعه‌ای ناخورده شمشیر جفا برداشتی
خاطر از مهر کسان برداشتم از بهر تو
چون تو را گشتم تو خود خاطر ز ما برداشتی
#سعدی

+دستام ب طرز وحشتناكي ميلرزه:))))

#17...

برخلاف تصورم تابستون زیادی داره بهم خوش میگذره هرچند که تکراری شده و هرروز فقط فیلم و کتاباما همونم برام لذت بخشه دیروز یکی از بهترینا بود عصری رفتیم خرید:))) داشتم دنبال مانتو برا خودم میگشتم ولی مشکل اینجا بود که هیچ مانتویی به دلم نمیشست یا خیلی بدفرم یا خیلی بلند یا هم زیادی کوتاه ازین جلو بازای #17...

+امروز زیادی حس وب گردیم گرفته دارم هی میچرخم تو وبلاگای ملتب صورت کاملا خاموش و نامحسوس طبق معمول:))) +توو فکر تعویض قالبم ولی هیچی اونجوری که باید به دلم نمیشینه یچیز ساده میخوام از کوچیک ترین شلوغی بیزار +یکم پیش رفتم کادوی دیوونه جانو دادم بنظر خوشش اومد:)خیلی استرسشو داشتم که ی وقت بدش بیاد یا #17...

+حس پرحرفیم گرفته

گوشیمم ک شارژ نداره عصبیم کرد

باتریشم خراب:/

چقد مسخره که تنها سرگرمیت بشه گوشیت

یکی بیاد منو بزنه برم فیلم حداقل

از وقت تلف کردن بیزارررر

#17...

به آغوش تو

از آنسوی فاصله ها خو گرفته ام...

#17...

تو فکرشم...

ینی اصلا از فکر بهش خسته نمیشم

داشتم یه وبیو میخوندم

پر بود از نوشته هایی که فقط برای یه نفر نوشته شده بود...یه نفری که هیچ وقت قرار نبود اونارو بخونه:))

 یاد خودم افتادم...نمیدونم چرا لج کردم وبلاگ قبلیو پاک کردم...؟

شاید چون دلم نمیخواس جانان اون همه تلخیو توو حرفام ببینه:))

هنوزم تلخ مینویسم

سخته انقدر زود عوض شه یه ادم:)

اما خوشحالم

که من دیگه اون ادمی نیستم که قبلا بودم...

که همه چی عوض شد.همه چی داره بهتر میشه

کاش دوباره پرت نشم تو گذشته:)

#17...

ازم فاصله داره ولي انگار قلبش تو سينه ي منكنار قلب خودم داره ميتپهيا حتي قلب من داره كنار قلب اون ميتپهعشق رو از فاصله دور هم ميشه حس كرداره ميشه...شجاع باشوقتي عاشق شديبهش بگوشايد يه روز خيلي دير بشه...+دقيقا امشب كه بيشتر از هروقت ديگه اي نياز داشتم پيشم باشه نبود:)تقصيري هم نداشت خب.خسته بود ميگف #17...

ديگه بعد از بحثِ امشب درباره عشق هيچ تعريفي از عشق و عاشق شدن ندارمچه تعاريف مضحك و عجيبي دارن ي عده:( شايدم از نظر من اينطوره +خودش اگر بخونه صددرصد ناراحت ميشه.اما من اينجام كه افكار واقعيمو بنويسم:)) +گيجم.خيلي گيج تر از هرچي كه فكرشو كنيد:)) +باري ديگر:)دلم بشدت ب حالِ سادگي و زودباوريِ بيش از ح #17...